به یاد عسل که قرار بود سوپراستار سینمای ایران باشد اما…
عسل بدیعی بازیگر سینما و تلویزیون در ۱۲ فروردین ۱۳۹۲ در اثر مرگ مغزی از دنیا رفت و اعضای بدنش از جمله، قلب، ریه، کبد و کلیهها به خواست خودش اهدا و به همین دلیل در یادها ماندگار شد.فیلمنت نیوز؛ مریم قربانینیا: امروز سالروز درگذشت زندهیاد عسل بدیعی است. او که با نخستین ایفای نقش خود در سینما مورد توجه منتقدان و اهالی سینما قرار گرفته و پیشبینی میشد یکی از مهمترین سوپراستارهای سینمای ایران باشد، در روز ۱۲ فروردین ۱۳۹۲، در اثر ایست قلبی و پارگی عروق مغزی درگذشت و در یک اقدام انسان دوستانه از طرف خانواده و به خواست خودش قلب، دو کلیه، کبد و ریهاش اهدا شد. ریه عسل بدیعی به دختری جوان، قلبش به مردی ۳۶ ساله و دو کلیه این بازیگر نیز به پسری ۲۴ ساله اهدا شد و پیکر این بازیگر جوان ۱۸ فروردین ماه از روبهروی تالار وحدت به سمت بهشت زهرا تشییع و در قطعه هنرمندان به خاک سپرده شد.در گزارشهای اولیه خبرگزاریها در مورد علت مرگ به مواردی همچون مسمومیت شدید دارویی، ایست قلبی و مشکلات تنفسی اشاره شده بود اما رضا داوودنژاد همسر خواهر عسل بدیعی، مسمومیت دارویی را شایعه دانست و مشکل قلبی ناشی از دشواری تنفسی و در نهایت مرگ مغزی را سبب مرگ وی اعلام کرد. در نهایت در روز ۱۳ فروردین پزشک او علت مرگ مغزی را پارگی عروق مغزی و به دنبال آن خونریزی مغزی و ایست تنفسی عنوان کرد. دکتر سهرابی اعلام کرد که پس از بررسیهای پزشکی، مشخص شده ضایعه نخاعی در پشت گردن باعث مرگ مغزی وی شده است.در اولین برنامه سینمایی «هفت» در سال ۹۲ با اجرای محمود گبرلو که جمعه ۲۳ فروردین روی آنتن شبکه سوم سیما رفت، رضا داودنژاد توضیحاتی درباره چگونگی درگذشت عسل بدیعی ارائه داد و با اشاره به اینکه روزهای نوروز را کنار او گذراندند، گفت: «چند روزی بود که او به همسرم غزل می گفت سردرد دارد. بالاخره این سردردهای آنقدر به او فشار آورد که یک روز به غزل زنگ زد و او هم خیلی زود به خانه عسل رفت. سردردها تا شب شدت بیشتری گرفت تا اینکه همسرم به من زنگ زد و من هم به خانه عسل رفتم. شرایط به نحوی بود که مجبور شدیم با اورژانس تماس بگیریم.»این بازیگر سینما همچنین افزود: «ما عسل را به بیمارستان بهمن رساندیم و خیلی زود او را به اتاق احیا بردند، اما اصلا متوجه نشدیم چه اتفاقی افتاد و هیچ کس هم توضیحی به ما نمیداد. فقط به ما گفتند دچار ایست تنفسی شده است. مدام ما را از اتاق بیرون میکردند و به جای توضیح دادن و آرام کردن میگفتند، داخل اتاق نرویم.»او درباره صحت مسمومیت دارویی بدیعی گفت: «از آنجایی که این اتفاق به خاطر مسمومیت برای من هم افتاده بود، فکر کردم ممکن است به خاطر مسمومیت باشد. من به کسی نگفتم مشکل عسل مسمومیت دارویی است، گفتم شاید مسموم شده باشد. برخی از دوستان هم در این فاصله خودشان را به بیمارستان رساندند و در بیمارستان تنها چیزی که به ما میگفتند این بود که باید چهار میلیون تومان پول بدهید تا به بیمارستان لقمان منتقل شود. تکرار این مساله من را عصبانی کرد که همین جابه خاطر همین عصبانیت عذرخواهی میکنم.»داودنژاد در ادامه با توضیح اینکه بیمارستان باید تغییر میکرد، اظهار داشت: «از بیمارستان بهمن به همه بیمارستانها زنگ زدند و قرار شد عسل را به بخش آی سی یو بیمارستان لقمان منتقل کنند، اما از آنجا که آی سی یو بیمارستان لقمان جا نداشت، به بیمارستان کیان منتقل شد. آنجا به ما گفتند که ممکن است تشنج کرده باشد و سطح هوشیاریاش پایین آمده است.»او ادامه داد: «پدر و مادر عسل مشهد بودند و من تلفنی به آقای بدیعی گفتم عسل دچار مسمومیت شده و چون در بخش زنان بستری است من نمیتوانم تلفن را دست او بدهم. میخواستم آنها خودشان را به تهران برسانند. از آنجایی که آقای بدیعی زمان بیماری من با بیمارستان تماس میگرفت و ممکن بود برای پیگیری حال عسل با بیمارستان تماس بگیرد، به مسئول بخش سپردم که اگر کسی تماس گرفت بگویید مشکل عسل مسمومیت دارویی است. از همان جا این مسمومیت دارویی پیچید و در سانهها هم منتشر شد.»همسر خواهر زندهیاد عسل بدیعی در ادامه گفت: «در نهایت خون عسل را برای آزمایش به بیمارستان لقمان فرستادیم و دکتر همان جا گفت به احتمال زیاد آسیب مغزی دیده است. آقای بدیعی هم خودش را رساند و در نهایت هوشیاری پایین آمد و مرگ مغزی تایید شد. در این اتفاق دو روایت وجود دارد. یکی روایت علمی و پزشکی و دیگری روایت من و همسرم که از نزدیک شاهد ماجرا بودیم. در نهایت در این روزها اتفاقاتی که افتاد و حمایت مردم و مسئولان این داغ را برای خانواده و ما کمتر کرد.»رضا داودنژاد در خصوص نحوه اهداء اعضای عسل بدیعی نیز عنوان کرد: «اهداء عضو عسل هم سبب شد کمی آرام شویم. او سال ۷۶ به همراه تمام خانواده بدیعی اعضای بدن خود را اهدا کرده بودند. سال گذشته در جریان پیوند کبد من هم عسل دوباره اعضای خود را اهدا کرد. با اینکه برای خانواده خیلی سخت بود در نهایت به این کار رضایت دادند و هفت عضو بدن او به بیماران نیازمند اهدا شد. در سایت اهدا عضو روزانه ۳۰۰ نفر فرم اهداء اعضای را پر میکنند، اما بعد از درگذشت عسل بدیعی در سه روز این آمار به ۱۶ هزار نفر افزایش پیدا کرد.»او تاکید کرد که تمامی اعضا بدن بدیعی سالم بوده است و اگر اعضای بدن او سالم نبود اصلا عمل پیوند انجام نمیشد.داودنژاد همچنین وعده داده بود برای پایان دادن به برخی شایعات بی اساس سند دستنوشته عسل بدیعی را که در نخستین روز از سال ۱۳۹۲ و درست ۱۱ روز پیش از مرگش نوشته بود، منتشر کند که پس از مدت کوتاهی در ۲۹ فروردین ماه، این دستنوشته را در اختیار رسانهها قرار داد.در متن دستنوشته عسل بدیعی که توسط خواهرش در مراسم تشییع وی نیز خوانده شد، نوشته شده بود:«سال ۹۲ شد. و این گذر عمر چیزیست که قسمت همه است. حالا ۳۶ سالهام. حتی دهه ۳۰ هم به سرعت گذشت.
با سرعتی صدچندان دهه ۲۰. شش سال در رکود بودم من فسفر. امروز برای بسیاری در ایرانزمین شروع و پایین خیلیی چیزهاست. خیلی چیزهایی که بخشی از زندگی و قصه اونها میشه. قصه آدمهای مثل هم. آدمهای رنگارنگ، حالا در این زمین انقدر آدم دیدم که بتونم مسلط بشم. ضعف درونی که حس میکردم دیگه رنگ باخته. زیاد اشتباه کردم اشتباه دیدم اشتباه ارزش دادم و اشتباه بیارزش کردم اما مهر خدا خواست که هنوز سالمم و هنوز توانمندم ریشه دارم جوانم زیبایم پسری دارم گنجینه عشق و هوش و سلامت و مهر و خانوادهای مثل گوهر ناب و دوستانی مثل برگ گل و دنیایی که هر روزش واقعه است. واقعهای که دستانم میسازدش. دستانم دیگر ضعیف نیست. چینی دلم بند خورده و حالا انرژی خفته ای دارم برای ورود به مرحله دیگری از زندگی.
تمام توانم بر این است که امسال شگفتی بیافرینم. شگفتیای که پسرم، خانوادهام و دوستانم و مملکتم به من افتخار کند.
در این سال پروژههای بسیاری برای من به ثمر خواهد رسید. من میدانم که امسال سال من است.عسل بدیعی، اول فروردین ۱۳۹۲»عسل بدیعی متولد ۱۹ اردیبهشت ۱۳۵۶ تهران بود، تحصیلات خود را در رشته علوم تغذیه در دانشگاه آزاد اسلامی ادامه داد و در دانشکده هنر دانشگاه آزاد نیز به مدت چهار ترم تحصیل کرد. فعالیت حرفهای خود را در سینما در سال ۱۳۷۷ با فیلم بودن یا نبودن به کارگردانی کیانوش عیاری و با موضوع اهدای عضو آغاز کرد و نقش دختری را ایفای کرد که با کمک قلبی که از یک پسر جوان دچار مرگ مغزی به او پیوند زده میشود از مرگ نجات مییابد.بدیعی همچنین در فیلمهایی همچون دستهای آلوده، هفت پرده، از صمیم قلب، شمعی در باد، پروانهای در مه و سربلند به ایفای نقش پرداخت که مورد توجه منتقدان و سینماگران قرار گرفت و براى بازى در «دستهاى آلوده» ساخته سیروس الوند نامزد دریافت سیمرغ از دوره هجدهم جشنواره فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) در سال ۱۳۷۸ شد.این فیلم با بازى ابوالفضل پورعرب، هدیه تهرانى، امین حیایى، الهام ایمانى در و زنده یاد عسل بدیعى محصول سال ١٣٧٩ و از پرفروشترین فیلمهاى آن سال بود.زنده یاد بدیعی همسر سابق فریبرز عرب نیا بوده و فرزندی به نام جانیار دارد.او قرار بود از مطرحترین بازیگران سینما باشد؛ هرچند در زمان حیاتش در نقشهایی که در آثار سینمایی بازی کرد، به خوبی درخشید اما پس از درگذشتش نیز به واسطه اهدای اعضایش و همانگونه که در آخرین دستنوشتهاش نوشته بود، شگفتی آفرید و موجب شد پسرش، خانوادهاش و دوستانش و مملکتش به او افتخار کنند و تا همیشه در ذهن و یاد همگان باقی بماند.
یاد و خاطرش در ذهن ماندگار میماند باتسکر از این مطلب مفید